کارهای عجیب «کسروی» تمامی نداشت!«سلبریتی» شهرتپرست دوره پهلوی!
تاریخ انتشار: ۲۰ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۲۶۸۸۵۴
همین دیروز|گروه تاریخ خبرگزاری فارس- امین رحیمی: فقط مورخان و علاقهمندان به تاریخ ممکن است از کسروی خوششان بیاید چون کتابهای «تاریخ مشروطه ایران» و «تاریخ هجدهساله آذربایجان» را نوشت که بهدلیل کمبود منابع مکتوب از وضعیت سیاسی و اجتماعی آن دوره، جزو منابع مهم تاریخ مشروطه ایران محسوب میشوند. البته ایراد اصلی این کتابها هم این است که اصل بیطرفی را چندان رعایت نکرده و اگر از کسی بدش میآمده درباره او و کارهایش بد نوشته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کسروی درباره نظریات خودش بیشازاندازه متعصب بود و بهقول «سعید نفیسی»، نویسنده و محقق معاصر، سرش بوی قرمهسبزی میداد؛ «در نخستین مکالمهای که با او کردم بر من ثابت شد که مرد بسیار بیباکی است و حتی عقاید خاص خود را با بیپروایی خاص ادا میکند. از اینکه برخلاف عرف و برخلاف عقیده دیگران چیزی بگوید باک نداشت. این اصطلاح معروف درباره وی بسیار بهجا بود که سرش بوی قرمهسبزی میدهد».
حافظ و سعدی ترویج تنبلی میکنند!
حالا برویم سروقت عجایب کسروی. در جوانی با مشروطهطلبان و ترقیخواهان رفیق شد و کمی معروف شد و از آنجا به بعد دیگر چشم فلک روز بد نبیند؛ چه کارهایی که نکرد. تا دوره قاجار بود کارمند عدلیه بود و برای خودش میچرخید تا اینکه در رشته حقوق امتحان داد و قبول شد و بعد هم رتبه شغلی گرفت و شد جزو مدیران بلندپایه عدلیه. در روزنامهها و نشریات هم مقالاتی مینوشت تا اینکه پهلوی اول آمد و دور، دور کسرویها شد؛ آتشی سوزاند که دودش همه را کور کرد! تیغ کشید بر همهچیز، روزنامه هم داشت و حرفش را میزد و حکومت پهلوی هم که نوگرا بود خوشش میآمد. کسروی از همهچیز ناراضی بود و درباره همه مسائل از سیاست و فلسفه و عرفان گرفته تا مسائل اجتماعی و مذهبی و فرهنگی و ادبی و اخلاقی نظرهای آنچنانی میداد. بعد هم گیر داد به سعدی و حافظ و مولوی و خیام که شعرهایشان تنبلی و بیخیالی و اندیشههای نادرست را ترویج میکند و باید کتابهای شعر را سوزاند. یکعده طرفدار یا در واقع مرید هم داشت که حرفش را گوش میکردند و جشن کتابسوزان برپا میکردند. هر چه هم دیگران و باسوادترها خواستند به او توضیح بدهند که حرفهایش بیمنطق و پرتوپلا است، قبول نکرد که نکرد.
بر نظر اشتباه پافشاری میکرد
کسروی به عقاید دینی و سنتها و رسوم اجتماعی و فرهنگی هم میتاخت و زبان فارسی را هم قبول نداشت و میگفت کلماتش اشتباه هستند. نفیسی دربارهاش مینویسد:«گاهی در آنچه میگفت و میکرد کاملاً حق داشت اما گاهی سخت در اشتباه بود و چون مرد افراطی و مستبدبهرأی بود و در این اشتباه پافشاری میکرد و مطلقاً برای پیبردن به دلیل مخالف آماده نبود... کمکم پای مبالغه را بالا گذاشت. در فارسینویسی کار را به جایی رساند که زبانی مینوشت که کسی نمیفهمید و بعدها مجبور شدند برای زبان فارسی او فرهنگ مخصوصی ترتیب بدهند. در جعل لغات بیباک بود و چیزهایی میساخت که سابقه نداشت و مطابق موازین علمی زبان فارسی نبود... آنچه درباره سعدی و حافظ و تصوف و دین شیعه گفت نهتنها به نفع ایران نبود بلکه صریحاً میگویم مغرضانه بود. بالاتر از همه به کسانی پرخاش کرد که اصلاً درباره آنها اطلاع نداشت. تولستوی و آناتول فرانس را نخوانده بود و بدیشان خردههای نادرست میگرفت... یگانه تفاوتی که در میان دانشمندان و نادانان هست این است که دانشمند میتواند هوی و هوس خود را لگام نهد و خود را محدود کند و بیراهه نرود اما نادان را همیشه سرازیری برمیدارد... این مرد اگر خود را بدین سرکشیها آلوده نکرده بود حتما یکی از بزرگترین دانشمندان کشور ما میشد».
یک کار کذایی
کسروی که شهوت شهرت داشت بعد از زبان فارسی رفت در کار مذهب و بدون اینکه آگاهی و دانش داشته باشد علیه اصول و فروع نظر داد. کتابهایی هم ازجمله کتاب «شیعیگری» را منتشر کرد که باعث شد علیه او به دادگستری شکایت شود که بیاید و توضیح بدهد که این تهمتها و افتراها چیست. یک کار کذایی کسروی این بود که یک فرقه و آیین جدید درست کرد و اسمش را گذاشت «پاکدینی» و برای این آیین جدید کتاب هم نوشت!
بله، این از زندگی جناب کسروی اما اینکه گفتیم کسروی «درگذشت» در واقع خودش درنگذشت؛ همانموقع که میرفت دادگاه که بگوید از کجا آورده تهمتها و افتراهایش علیه مذهب را و بگوید که اصلاً چه مرگش است که این حرفها را میزند توسط گروه «فداییان اسلام» رفت آن دنیا.
امروز در تاریخ مناسبتهای دیگری هم هست
امروز ۲۰ اسفند مصادف با ۱۰ مارس میلادی و ۲۶ رجب هجری قمری در تقویم تاریخ، مناسبتهای دیگری هم دارد.
ـ وفات حضرت ابوطالب(ع) عموی گرامی پیامبر اسلام(ص) به روایتی در سال ۱۰ بعثت
ـ وفات «ابن خلکان» مورخ مشهور در سال ۶۸۱ قمری
ـ رحلت عالم بزرگ «میرزا محمد باقر فشارکی» در سال ۱۳۱۴ قمری
ـ درگذشت «جوزپه ماتسینی» فیلسوف معروف ایتالیایی در سال ۱۸۷۲ میلادی
ـ زادروز «قاسم سلیمانی» فرمانده نامدار ایرانی در سال ۱۳۳۵ شمسی
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: دوره پهلوی احمد کسروی سعید نفیسی فداییان اسلام تاریخ مشروطه ایران سلبریتی زبان فارسی کتاب ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۲۶۸۸۵۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مجتهدی فلسفه غرب را در بستر تاریخ غربی و ایران آموزش میداد
خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه-سارا فرجی: مرحوم استاد کریم مجتهدی در دورهای که ایران درگیر تغییر و تحولات سیاسی مستبدانه رضاخان بود در شهر تبریز در خانوادهای به دنیا آمد که شخصیت بزرگی همانند آیت الله میرزا جواد آقا مجتهد تبریزی داشت. وی در ۱۸ سالگی برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در دانشگاه «سوربن» پاریس که مهمترین دانشگاه فرانسه است، به تحصیل فلسفه پرداخته است. در آن زمان تنها ایرانی بوده است که از عهده امتحان عمومی ورودی «پروپتودیک» برآمده است و در سالهای بعد به جای چهار «سرتیفیکا» لازم برای اخذ درجه کارشناسی، هفت «سرتیفیکا» گرفته است. استاد راهنمای دکترای او پروفسور «گوندیاک» بوده است. رساله او جنبه فلسفه تطبیقی داشته و با فلسفههای شرق مربوط بوده است.
از این لحاظ بعد از مشورت با پروفسور «هانری کربن» فیلسوف و شرقشناسی فقید، دو رساله از «افضلالدین کاشانی» را به زبان فرانسه ترجمه کرده و در یک شرح تفصیلی در ضمن به مقایسه افکار نوافلاطونیان متاخر با سنتهای اسلامی پرداخته است. برخی از متفکران افلاطونی دوره متاخر از لحاظ فرهنگی واقعاً مرز مشترک میان فلسفههای شرق و غرب محسوب میشوند.وی در سال ۱۳۴۳ موفق به اخذ درجه دکترای خود شده و همان سال به ایران بازگشت. از آثار دکتر کریم مجتهدی میتوان به فلسفه نقادی کانت؛ انتشارات امیرکبیر، فلسفه در قرون وسطی؛ انتشارات امیرکبیر، فلسفه تاریخ؛ انتشارات سروش، دکارت و فلسفه او؛ انتشارات امیرکبیر، پدیدارشناسی روح بر حسب نظر هگل؛ انتشارات علمی و فرهنگی دونس اسکوتوس و کانت به روایت هیدگر؛ انتشارات سروش، سیدجمالالدین اسدآبادی و تفکر جدید؛ انتشارات تاریخ ایران، فلسفه و تجدد؛ انتشارات امیرکبیر اشاره کرد.
چندی پیش همزمان با روز معلم، مراسمی با عنوان «یک عمر معلم» ویژه بزرگداشت فیلسوف معاصر و غربشناس کریم مجتهدی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
در این مراسم تعدادی از اعضای پژوهشگاه علوم انسانی و اهالی فلسفه درباره یکی از آثار مجتهدی سخنرانی کردند. آنچه در ادامه میخوانید گزیده ای از یادداشتها و سخنرانی این پژوهشگران درباره آثار مکتوب مرحوم کریم مجتهدی است.
عبدالمجید مبلغی / کتاب «فلسفه و تجدد»
آثار مرحوم مجتهدی یک ویژگی برجسته دارد و آن هم رخدادنگاری برای اندیشه است. او ذهن تبارشناسانه داشت و سرآمد رخدادنگاران در حوزه اندیشه است. او نه تنها رخدادنگاری اندیشه انجام میداد بلکه اندیشهنگاری رخداد هم میکرد. وی در مواجهه و مراجعه با مناسبتهای بیرونی جانمایه های نامتناجس موقعیتها را لحاظ میکرد. کتاب «فلسفه و تجدد» وی دقیقاً این ویژگی را دارد. ما در این کتاب شاهد ضرباهنگ گسترش آگاهی در جوانب مختلف قرن ۱۸ هستیم. قرنی که زادگاه اتفاقات بسیار مهمی است و مجتهدی میکوشد نشان دهد که این قرن را چگونه باید فهمید.
مجتهدی در کتاب «فلسفه و تجدد» سرشت انباشتگرا را به خوبی نشان میدهد. در دورهای که تجددگرایان پرشور و منورالفکران فرانسوی برآن بودند که خود را فیلسوف بدانند مجتهدی نسبت به این جریان انتقاد دارد و تلاش میکند نشان دهد که چرا این افراد و جریان فلسفه نیستند. مجتهدی علمزده و حاصل اندیشه تحصلگرا بود. مجتهدی در این کتاب از اصطلاح سو استفاده از فلسفه برای این افراد و جریان استفاده میکند و میگوید این افراد چنین کاری با فلسفه میکنند و درست در همین جاست که مجتهدی فراتر از رخداد اندیشه نگار، اندیشه نگاری رخداد میکند.
حجت الاسلام رضا غلامی / کتاب «فلسفه و فرهنگ»
مرحوم مجتهدی را اغلب افراد به عنوان استاد، نقاد و محقق فلسفه مدرن و غربی میشناسند اما ایشان فلسفه اسلامی هم خیلی خوب میشناختند و مطالعات و پژوهشهای خوبی در حوزه فلسفه اشراق، صدرایی و تاریخ یونان باستان انجام داده بودند و درک خوبی از فلسفه اسلامی داشتند.
در کتاب «فلسفه و فرهنگ» ایشان که در سال ۱۳۸۹ منتشر شده مقالات و سخنرانیهای ایشان در دو حوزه فلسفه و فرهنگ آمده که بسیار سودمند است. مجتهدی فیلسوفان را از دوجهان متفاوت (غرب و اسلام) دعوت کرده و این جهانها را باهم مقایسه کرده و به نوعی بیان کرده که ریشه هردو فلسفه از یونان باستان گرفته شده و عاملیت اندیشه ورزی در هردو جهان (اسلام و غرب) انسان است و ذات انسان هم که یکی است.
ایشان نگاه والا و ابداعات خوبی نسبت به فلسفه اسلامی داشت به خصوص در حوزه فلسفه «اشراق» و موضوع «نور». مجتهدی سخنان شوق انگیزی درباره سهروردی داشت و همین بدیع نگری و نوع نگاه نسبت به فلسفه صدرایی هم وجود داشت و در چندین جا عظمت نظرات ملاصدرا را هم متذکر میشوند.
بنده ادامه مسیر مجتهدی را به نفع هردو فلسفه (غرب و اسلامی) میدانم و به عقیده من تلقی فعلی از مدرنیسم که در تعارض با سنت است یک رویکرد کاریکاتوری و بیهوده است. این درحالیست که اگزیستانس هایدگری هم نتوانسته ذات گرایی انسان را نفی کند
به عقیده من این جنس مقایسههای نظریات فلسفی بیش از همه راه رشد فلسفه اسلامی و امکان نوآوری در این فلسفه را فراهم میکند و اگر این مطالعات تطبیقی تداوم پیدا کند پنجرههای جدیدی در فلسفه اسلامی باز میشود.
فلسفه اسلامی در جهان خودش از رشد لازم بازمانده و حتی افرادی مثل علامه طباطبایی هم اگر نوآوری در فلسفه اسلامی داشتند به خاطر مواجههشان با فلسفه غربی است.
هادی وکیلی / کتاب «داستایوفسکی، آثار و افکار»
مرحوم مجتهدی داستایوفسکی را داستایوفسکی هم مینامند چون به عقیده وی این نویسنده الهامبخش ادبیات مدرن قرن بیستم است. ظاهراً اولین مواجهه مرحوم مجتهدی با داستایوفسکی به سال ۱۳۲۴ و مجله «سخن» برمیگردد. تا قبل از این ادبیات فرانسه و انگلیسی خیلی مد بوده اما از اوایل جنگ جهانی دوم ادبیات روس هم رایج میشود و در نهایت مرحوم مجتهدی در سال ۱۳۸۶ تصمیم به نگارش کتابی درباره داستایوفسکی میگیرد.
علاقه مجتهدی به داستایوفسکی سه دلیل دارد: توجه خودآگاهانه مجتهدی به ارتباط تفکر ادبی و فلسفی، توجه ناخودآگاهانه ناشی از علاقه استادانش به داستایوفسکی در دانشگاه سوربن و عِرق شرقی بودگی مجتهدی.
از نظر مجتهدی صاحب یک تفکر را نمیتوان یک فیلسوف دانست چون فیلسوف واقعی باید دانشگاهی باشد اما داستایوفسکی برای او استثناست و ظاهراً مشکلی ندارد فیلسوف بنامدش. مجتهدی، داستایوفسکی را فیلسوف فاجعه و پیروزی نامیده است.
مجتهدی در بخش پایانی کتاب «داستایوفسکی، آثار و افکار» مطالبی درباره شخصیت داستایوفسکی گفته که به نظرم میتوان به جای همه ضمایری که برای داستایوفسکی استفاده کرده نام خودش را گذاشت.
محمدعلی فتحاللهی / کتاب «مغولان و سرنوشت فرهنگی ایران»
«مطالعات میانرشتهای» گمشده علوم انسانی امروز در جامعه به ویژه در دانشگاهها است. مرحوم مجتهدی فیلسوف بود اما وارد حوزههای دیگر هم میشد. کتاب «مغولان و سرنوشت فرهنگی ایران» کتاب خیلی مهمی است چون مجتهدی در آن مثل یک مورخ وارد مباحث تاریخی شده با اینکه خودش را مورخ نمیداند به بیان دیگر مجتهدی در این کتاب با تأمل فلسفی به موضوع تاریخ پرداخته است.
مجتهدی در این کتاب، تاریخ را بیان گذشته و فلسفه را طراحی آینده دانسته و به نوعی خواسته میان این دو ارتباط بنیادین برقرار کند. علاوه بر این، نویسنده در بخشی از کتاب به مساله «هویت» پرداخته و بیان کرده که موضوع «هویت» یک ماهیت میانرشتهای دارد و موضوع هویت ایرانی یک موضوع بسیار جدی است. وی در این کتاب هویت را همان اراده دانسته و تعبیر جالبی که درباره مغولان دارند اینکه با مغول زدایی نمیتوان عظمت به دست آورد بلکه باید از تأثیرات آن آگاه شد و از آنها استفاده کرد. به عقیده مرحوم مجتهدی هویت ایرانی در استمرار تاریخ خودساخته است.
این نوع نگاه میان رشتهای مجتهدی فلسفه و تاریخ را به هم نزدیک میکند. با خواندن این کتاب به اهمیت جایگاه عالم خیال در زندگی سیاسی و اجتماعی پی میبریم، موضوعی که باید به آن پرداخته شود. افرادی چون دکتر داوری نیز به این موضوع پرداختند.
مصطفی شهرآئینی / کتاب «دکارت و فلسفه او»
رساله دکتری مرحوم مجتهدی ترجمهای از بابا افضل کاشانی است و بابا افضل کاشانی در جایی گفته که ما از فلسفه بیداری مردم دانشجو را میخواهیم و به عقیده من مرحوم مجتهدی تجسم همین جمله است.
مرحوم مجتهدی میان معلمی و دانشجوی دیالکتیک فعال قائل بود و همیشه اصرار داشت تا خودش را یک معلم ساده معرفی کند. همچنین همیشه به پیوند میان فلسفه و تاریخ بسیار تاکید داشتند.
ایشان فلسفه غرب و دکارت را در بستر تاریخ غربی و ایران کانونی آموزش میداد و آثاری از دکارت را آموزش میدادند که معمولاً خیلی آنها را جدی نمیگیریم. علاوه بر این توجه دکتر مجتهدی به مساله «زبان» بسیار مهم و آموزنده است. چون به عقیده ایشان آشکارترین نماد فرهنگ، زبان است و به همین دلیل هم به زبان فارسی هم اندازه فلسفه اهتمام داشتند و وقتی میگفتند فرهنگ ما بیمار است منظورشان زبان فارسی بود.
عبدالرحمن حسنیفر / کتاب «فلسفه تاریخ»
این کتاب از جمله آثار دکتر مجتهدی در حوزه فلسفه به طور عام و فرهنگ پروری به طور خاص بود؛ بنابراین توجه و پرداختن به این اثر از موضوع تا عنوان میتواند از منظر پذیرش مورد در توجه قرار گیرد؛ از این کتاب میتوان برای حل معضلات امروز بهره برد؛ دکتر مجتهدی در کتاب خود معطوف به تعریفی که از فلسفه تاریخ دارد مطالب مربوط به آن را مطرح میکند، در این کتاب به فرهنگ سنتی چین و هندوستان و بعد فرهنگ باستانی یونان و رم و سپس سنتهای اسلام و مسیحیت و یهود میپردازد.
ایشان در کتاب دو معنا برای فلسفه تاریخ قائل هستند؛ یکی معنای عام فلسفه تاریخ که عمومی است و دیگری معنای خاص آنکه از قرن ۱۷ درباره تاریخ مکتوب شکل گرفته و تا قرن ۱۹ هم ادامه پیدا کرده است.
از نظر مجتهدی اصطلاح فلسفه تاریخ جدید است و در مورد دوره باستان باید مسائل فلسفه تاریخ را به دقت مورد توجه قرار داد، به عقیده ایشان فلسفه تاریخ، پرسش در مورد مسائل تاریخ است که مهمترین ویژگی آن پیچیدگی است، چراکه فرهنگها در طول تاریخ در حال صیرورت هستند و قرار گرفتن فلسفه قبل از تاریخ صرفاً در راستای دور نگه داشتن ذهن از سطحیاندیشی بوده است، فلسفه تاریخ نظرگاه فرهنگی را در اختیار انسان قرار میدهد و از نظر مجتهدی مقوم فلسفه تاریخ، تاریخ فرهنگ و اعتقادات اقوام در طول تاریخ است.
طاهره کمالی زاده / کتاب «سهروردی و افکار او»
مرحوم مجتهدی استاد و متخصص فلسفه غرب بود اما ارتباط خوبی با سهروردی و آثار او داشت. موضوع رساله دکترایشان در سوربن هم درباره بابا افضل کاشانی است ک این رساله هیچ وقت چاپ نشد اما مقالات مختلفی از آن منتشر شد و از جمله «هانری کربن» در یکی از آثار خود به این مقاله مجتهدی ارجاع داده است.
رویکردی که ایشان به سهروردی دارند بسیار متفاوت است و در کتاب «سهروردی و افکار او» سیر سلوک سهروردی را از سهرورد تا حلب روایت میکند و او را یک فیلسوف سالک میداند نه یک فیلسوف متفکر. علاوه بر اینکه مسیر انتقال جربان معنوی به سهروردی را هم بیان و تفکرات سهروردی را ریشهیابی میکند.
مجتهدی در این کتاب از چهار منظر فکری (حکمت ایرانیان باستان، حکمت الهی یونان، حکمت مشا و قرآن مجید) به سهروردی میپردازد و در این بین جنبه حکمت ایرانیان باستان را مورد توجه قرار میدهد، ضمن اینکه مسیریابی تاریخی دکتر مجتهدی در این اثر را نمیشود انکار کرد و گفت تصادفی بوده است، از سوی دیگر مجتهدی در این کتاب از مستشرقانی که سهروردی را به جهان غرب معرفی کردند را نام برده است.
کد خبر 6096729 سارا فرجی